farhange.honare1
best
شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 8:18 :: نويسنده : farhange قالبهای شعری 1- قصیده: شعری است که مصراع اوّل بیت اوّل با تمام مصراعهای زوج هم قافیه است و تعداد ابیات آن از پانزده بیت بیشتر است. موضوع قصیده، ستایش، نکوهش، پند یا مسائل اخلاقی است. رودکی، ناصر خسرو، انوری، سعدی و ملک الشّعرای بهار از شاعران نام دار قصیده اند.
2- غزل: شعری است که مانند قصیده، مصراع اوّل بیت اوّل با تمام مصراعهای زوج هم قافیه است ولی تعداد ابیات آن کمتر از قصیده و موضوع آن بیان احساس و عاطفه، فراق و جدایی، عشق و عرفان و... میباشد. غزل عاشقانه: سعدی - غزل عاشقانه: سنایی، مولوی - غزل عاشقانه عارفانه: حافظ - غزل اجتماعی: ملک الشّعرای بهار، قیصر امین پور
3- مثنوی(دوتایی، دوگانه): شعری است که هر بیت آن قافیه ای جداگانه دارد و بیشتر برای سرودن داستانها و مطالب طولانی مناسب است و شاعر میتواند پس از چند بیت از قافیهی قبلی استفاده کند. مانند: شاهنامهی فردوسی، پنج گنج نظامی، بوستان سعدی، مثنوی معنوی مولوی
4- قطعه: شعری است که قافیههای آن فقط در مصراعهای زوج (دوّم) قرار دارد. موضوع قطعه پند و اندرز یا مسائل اخلاقی است. انوری و پروین اعتصامی از شاعران نام دار قطعه اند.
5-رباعی: یعنی چهار گانه، شهری چهار مصراعی است که مصراع سوّم آن معمولا قافیه ندارد و مصراع اوّل، دوّم و چهارم هم قافیه هستند. خیّام، عطّار، مولوی از رباعی سرایان مشهور میباشند.
6- دو بیتی نو(چهار پاره): شعری است که قافیه های آن فقط در مصراع های زوج(دوّم) قرار دارد و هر دو بیت آن قافیه ای جداگانه دارد. شاعران معروف این قالب شعری، ملک الشّعرای بهار، فریدون مشیری را می توان نام برد.
7- شعر نیمایی:شعری است با مصراع های کوتاه و بلند که در آن قافیه الزامی نیست و شاعر هر جا که بیان خود را نیازمند به قافیه می بیند از آن استفاده می کند. پدید آورنده ی شعر نیمایی، نیما یوشیج است. از دیگر شاعران مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری می باشند. * بیت الغزل، شاه بیت: بعضی از ابیات خیلی ساده و سریع بر دل می نشینند و بر زبان جاری می شوند. به بهترین بیت در غزل «بیت الغزل» و در شعر های دیگر «شاه بیت» می گویند. * تخلّص: معمولاً شاعران در پایان شعر خویش نام خود یا نام ویژه ای را که نام شعری شاعر است به کار می برند به این نام «تخلّص» و به بیتی که دارای تخلّص است «بیت تخلص» می گویند. تخلّص به معنای خلاص شدن و رها شدن است. گویی شاعر با نوشتن تخلّص، از بند سخن آزاد می شود. تخلّص مانند امضا و نشان است که در پایان شعر می آید. مثلاً اسم اصلی حافظ، شمس الدّین محمّد است و نام شهریار، محمّد حسین بهجت تبریزی، ولی این دو شاعر در شعر خویش «حافظ» و «شهریار» تخلّص می کرده اند. آرایه های ادبی(عناصر زیبایی سخن) آرایه های ادبی اگر در جمله یا شعر واقع شوند، باعث زیبایی آن می شوند. 1- تشبیه: یعنی کسی یا چیزی را از نظر داشتن صفت یا صفاتی به کسی یا چیزی دیگر که آن صفت یا صفات را دارد، مانند کنیم. تشبیه چهار رکن دارد: الف) مشبّه(رکن اول): کسی یا چیزی که قصد مانند کردن آن را داریم. ب) مشبّه به(رکن دوم): کسی یا چیزی که مشبّه(رکن اول) به آن مانند شود. ج) وجه شبه(رکن سوم): ویژگی یا ویژگی های مشترک میان مشبّه و مشبّه به. د) ادات تشبیه(رکن چهارم): کلمه ای است که بین رکن ها، تشبیه بر قرار می سازد.
علی چون شیر شجاع است. نسیم مانند نسیمی مهربان است.
2- تشخیص(جان بخشی به اشیا، انسان نمایی پدیده ها): هرگاه شاعر یا نویسنده به موجودی بی جان یا گیاه عمل انسانی نسبت دهد آرایه ی تشخیص به کار برده است. مثال: ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست تکه یخ ها به گریه افتادند شبنم از روی گل بر خاست گفت می خواهم آفتاب شوم 3- کنایه: منظور از کنایه پوشیده سخن گفتن درباره ی کاری است. در کنایه معنی دور مدّ نظر است و معنی نزدیک و واقعی مقصود نویسنده و شاعر را نمی رساند. مثال: حالا چه خاکی بر سرم بریزم؟ (کنایه از چه کار باید بکنم). دور من را خط بکش (کنایه از نادیده گرفتن است). فلانی نان کور است (کنایه از بخیل بودن).
4- مراعات نظیر(شبکه ی معنایی): به ارتباط چیز ها و واژه ها با یکدیگر مراعات نظیر می گویند و به ارتباط دو یا چند مراعات و نظیر شبکه معنایی می گویند: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از رکشبه خویش آمد و هنگام درو
دلم قلمرو جغرافیایی ویرانی است هوای ناحیه ی ما همیشه بارانی است دیم میان دو دریای سرخ مانده سیاه همیشه برزخ دل تنگه پریشانی است 5- تلمیح: شاعر یا نویسنده، گاهی برای زیبا تر ساختن سخن و تاثیر گذاری بیشتر آن، به اشاره و غیر مستقیم از آیات، روایات، احادیث، داستان ها و رویداد های مهم تاریخی و... استفاده می کنند که به این شیوه بهره گیری «تلمیح» می گویند.
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
ذات او دروازه شهر علوم زیر فرمانش حجاز و چین و روم 6- سجع: در لغت به معنب آواز کبوتر است. سجع مانند قافیه در شعر است به گونه ای که وقتی کلماتی در نثر از نظر حروف یا هر دو هماهنگ بیایند. سجع در کلامی دیده می شود که حداقل دو جمله باشد. به نثری که سجع داشته باشد «مسجّع» می گویند. هر که سخن نسنجد از جوابش برنجد. مال با هزینه کردن کم آید و دانش با پراکنده شدن بیفزاید. 7- ضرب المثل: به جمله یا مصراع یا ابیاتی گویند که در طی سال ها زبان زد مردم شده و پند آموز و پر مغز باشند. این دغل دوستان که می بینی مگسانند گرد شیرینی هرکه بامش بیش برفش بیشتر 8- جناس: آوردن کلماتی در نظم و نثر که از نظر حروف مشترک ولی در معنا متفاوت باشند. الف) جناس تام (کامل): جناسی که از نظر لفظ و حروف و نوشتار یکی باشند ولی از نظر معنی متفاوت باشند. مثال: روزی برای پیدا کردن روزی به صحرا رفته بود. برادر که در بند خویش است نه برادر، نه خویش است.
ب) جناس ناقص
ج) جناس اشتقاق: ظلم – مظلوم کاتب – کتب 9- تضاد (طباق): هرگاه دو کلمه از نظر معنی مخالف هم باشند به آن تضاد گفته می شود. مثال: نیک = بد کسی که زود دل آزرده گشت دیر نزیست. تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد 10- واج آرایی: شاعران و نویسندگان از زیبایی تکرار حرف و واژه برای زیبایی سخن و تاثیر گذاشتن آن بر مخاطب استفاده می کنند. خیزید و خز آرید که هنگام خزان است «خ» باد خنک از جانب خوارزم وزان است 11- تضمین: شاعر یا نویسنده، گاهی برای زیبا تر ساختن سخن و تاثیر گذاری آن به طور مستقیم از آیه، حدیث، مصراع یا بیتی از شاعر دیگر می آورد که به آن تضمین می گویند. تضمین دو گونه است:
الف) آشکار: بسم الله الرّحمن الرّحیم هست کلید در گنج حکیم
ب) پنهان: زان پیشتر که عمر گرانمایه بگذرد بگذار تا مقابل روی تو بگذرم دستور زبان فارسی فعل: کلمه ای است که انجام دادن کار یا داشتن و یا پذیرفتن حالتی را در زمان گذشته، حال و یا آینده می رساند. الف) فعل ربطی (اِسنادی): فعلی که انجام دادن کاری را نمی رساند بلکه کارش نسبت دادن مسند به نهاد است. فعل های ربطی 5 نوع هستند: است، بود، شد، گشت، گردید. نکته: اگر بتوانیم به جای گشت و گردید «شد» قرار دهیم فعل ربطی اند.
هوا سرد است. او دانشمند بود. علی در پارک گشت (گردید). آسمان روشن است.
نهاد (مسندالیه): نهاد اگر کننده کار نباشد مسندالیه است. مانند: هوا، او و آسمان در مثال های بالا ب) فعل خاص: به غیر از 5 فعل بالا بقیه ی فعل ها خاص هستند. مانند: رفت، آمده بودیم، خورده است، می بینیم و... . فعل های خاص به دو دسته گذرا (متعدی) و ناگذر (لازم) تقسیم می شوند: 1- فعل گذرا (متعدی): فعلی که به مفعول نیاز دارد و به دو پرسش «چه چیزی را» و «چه کسی را» پاسخ بدهد. مانند: آورد، دید و... .
حسین کتاب را آورد. علی مجید را دید. 2- فعل ناگذر (لازم): فعلی که به مفعول نیاز نداردو به دو پرسش «چه چیزی را» و «چه کسی را» پاسخ ندهد. مانند: نشست، رفت و... .
علی نشست. مجید رفت. نهاد (فاعل): نهاد اگر کننده کار باشد، فاعل است مانند مثال های گفته شده. مفعول: کلمه ای است که کار بر آن واقع می شود مانند مثال های گفته شده. فعل ها از نظر زمان به سه دسته تقسیم می شوند: الف- ماضی (گذشته) ب- مضارع (حال یا آینده) ج- مستقبل (آینده) الف) ماضی (گذشته): فعلی که در زمان گذشته انجام گرفته باشد، فعل ماضی است. فعل های ماضی شخص، مفرد و جمع، بن و شناسه دارند.
شناسه ها در فعل های ماضی 5 تا هستند:
*انواع فعل ماضی (گذشته):
|